جدول جو
جدول جو

معنی شش جوله - جستجوی لغت در جدول جو

شش جوله
مرتعی در حوزه ی شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شش گوشه
تصویر شش گوشه
آنچه دارای شش ظلع یا شش زاویه باشد، مسدس
فرهنگ فارسی عمید
(شَ / شِ شَ / شِ)
هرچیز که دارای شش زاویه باشد. (ناظم الاطباء) :
کرسی شش گوشه بهم درشکن
منبر نه پایه بهم درفکن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ لَ / لِ)
هر چیز یا هرکس که دارای شش سال باشد. (ناظم الاطباء). هرچیز که شش سال بر او گذشته باشد
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ زَ /زِ)
منسوب به شش روز. در عرض شش روز، عبارت از عالم که از عرش تا فرش در شش روز ساخته شده است. (آنندراج) (غیاث اللغات) :
قبلۀ نه چرخ به کویت در است
عنبر شش روزه به مویت در است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شِ جَ)
دهی از دهستان گرجی بخش داران شهرستان فریدن. آب آن از چشمه و رودخانه است. سکنۀ آن 1008 تن و محصول آنجا غلات و حبوب و پشم و روغن و صنایع دستی زنان جاجیم و قالی بافی و راه آن اتومبیل رو است. در حدود 8 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
قسمی تپانچه دارای شش لولۀ گردان و به هر یک تیری. آلتی آچلان. طپانچه. رولور1. حاجت. (یادداشت مؤلف). سلاح آتشی کوچک دستی که جای شش فشنگ دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از شش بجول
تصویر شش بجول
نوعی قمار بود که ظاهرا با شش عدد بجول بازی می شد
فرهنگ لغت هوشیار
گاو نر بسیار جوان
فرهنگ گویش مازندرانی
پلک چشم
فرهنگ گویش مازندرانی